کیان و چرخش
پسرم دقیقا یادمه روزی که برای چکاپ ١٣ ماهگی رفتیم دکتر، بابا مجید قرار بود بیاد دنبالمون و دیر کرد و من و تو مجبور شدیم یکم تو خیابون منتظرش بمونیم. دیدم یکی از مغازه ها از این چرخهای دستی داره و یادم افتاد که خاله مهدیس وقتی کوچولو بود یکیشو داشت که وقتی راهش میبرد بالهای پروانه باز و بسته میشد و خیلی هم دوستش داشت. تو هم تازه راه افتاده بودی و گفتم شاید دوست داشته باشی. یکیشو خریدم ٢٥٠٠ تومن. فکر کنم ارزونترین اسباب بازی که تا حالا داشتی ولی.... اینقدر عاشقش شدی که از همون خیابون شروع کردی باهاش راه رفتن و ادامه داشت تا خونه. بابا مجید هم از ذوق اینکه تو اینقدر اسباب بازیتون دوست داشتی اومد باهات بازی کنه. ولی چون این وسیله ها برای نی نی...
نویسنده :
مهسا
8:57